داستان لوسیا در سوئد چیست

لوسيا در يك خانواده ي ثروتمند در سيراكوسا در سيسيلي در زمان رومي ها حدود سال ٢٨٣ پس از مسيح متولد شد.

او فرزند يك مادر يوناني به نام اتوسيا و پدر رومي بود.

وقتي ٥ساله بود پدرش فوت كرد و مادرش او را بزرگ كرد.

وقتي كه خيلي كوچك بود قسم خودداري از روابط جنسي وا خورد
( قسمي مخصوص راهبه شدن)
ما چيزي براي كسي تعريف نكرد.

وقتي بزرگ تر شد مادر قول او را به كسي داد.

او موفق شد نامزدي را عقب بياندازد و از خدا خواست او را كمك كند.

آنگاه مادر او دچار به بيماري خونريزي شد كه هيچكس توانايى مداوا او را نداشت.

لوسيا مادرش را راضي كرد به كاتانيا  به زيارت مزار  آگاتا مقدس بروند.
وقتي به آنجا رسيدند آگاتا خود را براي ظاهر كرد و گفت:

چرا چيزي از من مي خواهي كه خودت مي تواني به مادرت بدهي،؟
باور تو او را مداوا كرد

مادر سالم شد و به لوسيا قول داد كه او را به ازدواج هيچ مردي در نياورد
اما خواستگار احساس كرد به او بي احترامي شده است و او را به فرماندار قيصر ديوكلتانوس كه مسيحي ها را آزار مي داد اظهار كرد.

لوسيا زنداني و شكنجه شد اما ايمانش به خدا را از دست نداد.

او مجازات شد كه به عنوان يك در يك خانه خدمت كند.

او آنگاه اعلام كرد كه اگر به اختيار رابطه برقرار نكند پاكدامني او ارزشي دو چندان خواهد داشت.

وقتي در شهر مي خواست با يك درشكه اي كه به چند گاو وصل بود به خانه برود درشكه در جا يخ زد و به زمين چسبيد و جا به جا نشد.

سپه روي او روغن جوشيده شده ريختند اما او آسيبي نديد

كسي با نااميدي شمشيري در گلو او فرو برد اما آنگاه هم نمرد.

لوسيا يك تاج شمعدار بر سار داشت بدليل اينكه مي خواست به زنداني ها در سلول هاي تاريك زندان غذا بدهد.

او مي خواست تا جاي ممكن غذاي زيادي حمل كند براي همين نمي توانست شمعي در دست بگيرد بنابراين شمع ها را روي سر خود حمل مي كرد!

نوار قرمز دور كمر او سمبلي براي خون شهداست.

١٣ دسامبر روز تكريم اوست!

در ١٣ دسامبر در اسكانديناوي روز لوسيا را جشن مي گيرند و دختر هاي كوچك مانند لوسيا لباس مي پوشند و هم در مدرسه و هم در كليسا آهنگ مي خوانند!
متن:
 مليكا ذوالفقاريان